برای تو که می خواهی با ما باشی
برای تو که می خواهی با ما باشی
از نردبان بالا رفتن و گرفتن دست خدا با دستان کوچک تو، دلبندم، زیباترین خواهد بود.
  


 

سلام قشنگم.

یه روز شنبه ساعت 5 صبح مامان از ترس میخکوب کردی! یه لکه خون و اون قدر گریه کردم تا خاله نرگس اومد و با بابا ارش رفتیم بیمارستان و سو نو کردیم. دل تو دلم نذاشتی وروجک. اما تو بودی اروم با صدای قلب زیبات بعدش دیگه گریه هاو اروم تر شد.حالا مامان دیگه خونه نشین شده تا 24  بهمن تا توی کوچولو احساس امنیت کنی و بزرگ شی مامان هم سعی می کنه کمتر ورجه ورجه کنهخوب باش خوب خوب....



نظرات شما عزیزان:

آرش
ساعت9:19---2 بهمن 1390
سلام. این صدای بابا آرشه که می شنوی. ( صدا؟) خواستم بگم می دونم هرچقدر که خودتی لوس کنی و بمالی به در و دیوار ته ته تهش نشستی و داری می خندی. خوشحالی. خواستم بدونی که می دونم برای اینکه قراره بیای پیش ما داری خودتو آماده می کنی. راستش رو بخوای ما هم داریم خودمون رو آماده می کنیم. ما هم دوست داریم که وقتی میای اینجا همه چیز رو به راه باشه. مشکلی نباشه و غمی نباشه و خوشی باشه و ... دیشب اسمتو گفتی سر ... ؟ حالا. تا ببینیم تا آخرش چقدر می خای بچرخی و بچرخی. اسمت هرچه که هست بچه جان، تا حالای بودنت باهامون رو که خیلی دوست دارم. مامانت بیشتر نگرانه ولی اونم خیلی خوشحاله. نگرانه یه بلایی چیزی سرت بیاد. نمیدونه خودت اون بلایی. بیا اینجا تا ببینی چقدر دنیای عجیب و غریبیه. چه چیزایی هست که می شه آدم یاد بگیره. چه کاراریی هست که می تونه آدم انجام بده. چقدر می شه خوب بود. چقدر می شه بد بود. بیا تا بهت بگم بابا جان. بدو بیا.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهچهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, توسط سورا و لولی وش
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.